رادین رامتین رهارادین رامتین رها، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه سن داره

رادین- رامتین-رها سه قلوهای مامان و بابا

ماه هشتم: هفته بیست و نهم تا سی ودوم

ماه هشتم مصادف بود با ماه رمضون خدایا به حق این ماه عزیز، خودت مراقب فرشته هام باش. همچنان استراحت مطلق بودم و شکمم خیلی سنگین شده بود و اصلأ شبا خوابم نمیبرد. خارش شدید بدنم و هزار و یک مشکل دیگه...  ولی هر روزم که میگذشت همون روزو معجزه میدونستم. هفته سی و دوم هم تموم شد و طبق دو هفته یک بار رفتم دکتر و برام سونو نوشت که آقا رادین هم سرش اومده بود پایین و الان فقط رهاخانم سرش بالاست. وزنتون رو هم، روی  یک کلیو و ششصد گرم تخمین زد و شما فینگیلیا کمی وزنتون خوب شده بود خداروشکر. راستی بابایی تون هم داره میاد، که خیالتون راحت شه و حالا حالاها بمونین دیرتر بیاین، ایشالا ...
5 مرداد 1394

ماه نهم: هفته سی و سوم

بالاخره لحظه اومدنتون رسید، دیگه بوی اومدن بابایی به مشامتون خورد، نتونستین دو روز هم صبر کنین خودشو برسونه.  ساعت 8.30 صبح پنجشنبه 25مرداد94 بود که کیسه اب رامتبن خان پاره شد و اوژانسی رفتیم بیمارستان و خداروهزاربار شکر که با خواست خدا بیمارستانی که میخواستیم از نظر تجهیزات کامل بود، پذیرش کرد، بدون حضور بابایی و با حضور  دایی بهزاد، عزیزجون و باباجون. اقا رادین  در ساعت 10.40 با وزن 1650  اقا رامتین   در ساعت 10.41  با وزن 1800 و رها خانم در ساعت 10.42  با وزن 1650 با تمامی سختی های این مدت، که به امید این روزا گذشت، به دنیا اومدن. و هر سه بستری شدبن،  چون نیاز به یکسری مراقبت های اولیه داشتی...
5 مرداد 1394

ماه اول: تولد فرشته ها

دوران بیمارستانتون 9 روز طول کشید و خوشبختانه، سه تاتون یباره در تاریخ 3.4.94 ساعت 12 مرخص شدین و اومدین خونه، و تو این چند روز بیمارستان که مامان هم دائم اونجا بود و باید به سه تا رسیدگی می کرد، حسابی از پا در اومده بود.
5 مرداد 1394