هفته 26 اتفاقی که نمیخواستم بیفته افتاد شب ساعت 11 اورژانسی به بیمارستان رفتم و بعد از ویزیت خواستن بستریم کنن و گفتن زایمانت شروع شده شاید تا صبح دنیا بیاد ولی ما دستگاه خالی برا بچه هات نداریم و من در برابر سنگدلی و بی توجهی کادرش فقط گریه میکردم و چون بابایی پیشم نبود اصلأ نمیدونستم بستری شم یا نه. که خاله جونی مثل مرد جای بابایی تصمیم گرفت و با رضایت خودم بستری نشدم و برگه رضایت نامه رو امضا کردم که هر اتفاقی بیافته خودمون مسئولیم. روز بعدش پیش دکتر خودم رفتم و دکترم استراحت مطلق داد و به داروهام پرولوتن250 هفته ای یکبار. آمپول انوکساپارین سدیم روزی یکی برای جلوگیری از لخته شدن خون و قرص ایزوکسوپرین روزی 3 اضافه کرد.  ...